متناهی شود به تو همه شی


تو شوی منتهی به حضرت وی

غایت ذوق ما کجا یابد


به جز از ما و همچو ما هی هی

زاهد و زهد و آرزوی نماز


ما و ساقی و ساغر پر می

کشتهٔ عشق و زندهٔ ابد است


کی بمیرد کسی که زو شد حی

آفتابست و عالمی سایه


هر کجا او رود رود در پی

نو او را به نور او دیدیم


نه به یک چیز بلکه در همه شی

سر سید ز نعمت الله جو


دم نائی طلب کنش از نی